اسیر دام صیاد

یادت باشد خدا را صدا هم نزنی، آنجاست که تو هستی...

اسیر دام صیاد

یادت باشد خدا را صدا هم نزنی، آنجاست که تو هستی...

جان جهان

دوست دارم ز ازل ای که تماشای تورا

 روز وشب منتظرم جلوه ی سیمای تورا

ز غم محنت هجران تو ای جان جهان

جان به لب آمده این واله و شیدای تورا

تا خود از راه کرم لطف و عنایت نکنی

کس نشانم ندهد مسکن و ماوای تو را

شمع حسنی تو من سوخته پروانه مثال

دل وجان باخته ام آتش سودای تو را

آرزویم همه این است که تو جلوه کنی

تا دمی بوسه زنم مقدم زیبای تو را

ز پس پرده برون آی که من از سر شوق

سرمه ی دیده کنم خاک کف پای تو را

نرود در ظلمات و نخورد آب حیات

زده آن کس که به لب ساغر صهبای تو را

دگران در طلب باغ جنانند ،فگار

بگرفته است ره عشق و تولای تو را

 فگار

یا ابا صالح ادرکنی

عجل علی ظهورک 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد