اسیر دام صیاد

یادت باشد خدا را صدا هم نزنی، آنجاست که تو هستی...

اسیر دام صیاد

یادت باشد خدا را صدا هم نزنی، آنجاست که تو هستی...

یک روز صبح و بعد از ان

یک روز صبح که بیدار شدم

دیدم کاری برای انجام دادن ندارم

و انگیزه ای هم .

دلم هیچ چیز نمیخواست

و حتی خودم را.

 

و بعد از انروز

اینقدر این احساس تکرار شد و تکرار شد که

حالا انگار نه انگار که

دلم هیچ چیز نمیخواهد

و انگیزه ای ندارم

و کاری هم برای انجام دادن!

به همین سادگی! 

 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سید جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 21:21

سلام
خیلی قشنگ بود.
واقعا بهترین شعر نو یی بود که تا حالا خوندم
نمیدونی چقدر خوشحالم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد